یاران، مرا به خاطر عشق تو دشمنند
این دوستان، وطن! همگی دشمن منند
باور نمیكنم من و باور مكن تو هم
با من به جرم دوستی با تو دشمنند
من دوستم ولی همگی را به پاس تو
مَردند اگر به دشمنی من وگر زنند
شعری قصیدهوار برایت رقم زدم
خوانده نخوانده روز و شبم طعنه میزنند
من لال نیستم كه نگویم جوابشان
لالم ولی كه شاعر این كوی و برزنم
من شرم میكنم كه تلافی كنم وطن!
جان منند آخر و با من به یك تنند
یا رب چه رفته است كه این ابرهای صاف
اینگونه در مصافحه تاریكروشنند؟
نه یوسفم هر آینه نه رستمم یقین
در راه من به حیله چرا چاه میكَنند؟
.......
ادامه شعر در ادامه مطلب